نمایش آیین‌های ملی در داستان

محمدرضا شرفی‌خبوشان با بیان کارکردهای داستان در نمایش آیین‌های ملی می‌گوید در داستان می‌توانیم ادعا کنیم نوروز از آنِ ماست.

این نویسنده، شاعر و مدرس ادبیات فارسی در گفت‌وگو با ایسنا درباره جایگاه آیین‌ها و سنت‌های ایرانی در ادبیات فارسی و به‌طور خاص داستان‌نویسی معاصر اظهار کرد: به‌طور کلی نمی‌توان داستانی را خواند و آن‌چه در آن به خلق‌وخو، منش، رفتار و افکار آدم‌ها مربوط است، از آن متوجه نشد. داستان به‌نوعی آینه روزگار آدم‌هایی است که در جهان آن داستان مطرح می‌شوند. 

او افزود: هر داستان مربوط به هر جغرافیا و بومی که باشد، به سبب این‌که داستان محل برخورد، گفت‌وگو، محل برخورد شخصیت‌ها با رخدادها، محل تاملات، نگاه‌ها، تعبیرها و تفسیرهای آدم‌ها از رفتارها و رخدادهای پیرامون‌شان و همچنین آینه نگاه آن‌ها به خودشان و جهان اطراف‌شان است، می‌شود حتی داستان کوتاه را محلی از دریافت همین خلق‌وخوها، منش و رفتار انسان به حساب آورد و در همین رفتار، منش و خلق‌وخوست که شما متوجه فرهنگ، دیدگاه و نحوه زندگی فرد در جغرافیایی خاص می‌شوید و آیین‌ها و رسوم هم جزئی از این هستند، یعنی شما می‌توانید به واسطه یک داستان یا رمان که در کشوری خاص اتفاق می‌افتد به برخی از این آیین‌ها و رسوم پی ببرید.

شرفی‌خبوشان همچنین با اشاره به آیین‌های غیربومی در داستان گفت: ممکن است به این بربخورید که داستان در کشور خاصی رخ می‌دهد اما آیین و رسومی دیگر به تعبیری در آن‌جا هست، این ورود آیین و رسوم در آن محدوده است، به این معنا که داستان نمی‌تواند چیزی را که مربوط به یک جغرافیا نیست، حذف یا گزینش کند. 

نویسنده «بی‌کتابی» سپس در پاسخ به سوالی درباره ورود سنت‌های غیرایرانی (مثل کریسمس، هالووین و …) به آثار داستان‌نویسان ایرانی بیان کرد: در داستان نویسنده ایرانی می‌تواند هم نوروز باشد و هم هالووین، اما نویسنده ایرانی می‌تواند نگاهی از سر تیزبینی و هوشمندی به این‌ها داشته باشد. وقتی نمایشی از این دو وضعیت (آیین‌های ایرانی و غیرایرانی) در داستانش به ما ارائه می‌کند، مثلا نوروز را پیوسته و نشسته در جان جغرافیای ما نشان دهد و آیین وارداتی و ناهمگونی مثل هالووین را آیینی تصنعی نشان بدهد، آن‌چنان که هست.

این داستان‌نویس ادامه داد: به نظرم اگر نویسنده اشاراتی هم به این آیین‌های وارداتی می‌کند، برمی‌آید و در نظر خواننده حرفه‌ای هم مشخص خواهد شد که این آیین‌ها چقدر در فرهنگ و سنت ما و سرشت ما ایرانی‌ها ریشه دارند. بنابراین از زاویه‌ای می‌شود گفت که نویسنده به‌طور ناخودآگاه منعکس‌کننده هر آیین و رفتاری است که شخصیت جغرافیایی داستان او از خودش بروز می‌دهد. 

محمدرضا شرفی‌خبوشان همچنین با بیان این‌که اگر بگوییم داستان آینه‌ای از رفتار، تفکر و چگونگی زیست و برخورد آدمیان در یک جغرافیای خاص است، بیراه نرفته‌ایم، توضیح داد: به هر حال یکی از وظایف داستان، نشان دادن ما به خودمان است. و در این نمایش می‌تواند عنوان کند که پیوستگی بعضی آیین‌ها با ما پیوستگی حقیقی نیست و ادا درآوردن است و ماهیت عمیق و جدی ندارد؛ این نوع برخورد داستان با رفتار ما می‌تواند خوب باشد و به گسترش، تثبیت و حفظ همین آیین‌ها کمک کند. 

او در پایان اظهار کرد: از جهتی هم می‌توانیم با همین داستان‌ها که به درستی و به مدد تکنیک و شیوه روایت‌گری، آیین‌های اصیل ما را در لابه‌لای فضای داستان نشان می‌دهد، هم خودمان را برای خودمان جلوه‌گر کنیم و بهتر بشناسیم و هم برای دیگری که ما را از آینه داستان نگاه می‌کند، شرایطی را فراهم کنیم که انسان ایرانی واقعی را تماشا کند، این‌گونه است که ما در داستان می‌توانیم ادعا کنیم نوروز از آنِ ماست و از آن ایرانیان است و آیینی است که با ظرفیت‌های بزرگ انسانی و پیوندهایی با مسائل اخلاقی، طبیعی و سرشت آدمیزاد دارد و ریشه‌هایی در آن دارد و این می‌تواند از کارکردهای داستان باشد. 

انتهای پیام

خبرگزاری ایسنا