گشتی در محله قدیمی آیت‌الله جنتی

آیت‌الله جنتی یکی از کهنسال‌ترین چهره‌های سیاسی کشور است. سراغ محله قدیمی «لادان» در امتداد خیابان آتشگاه اصفهان رفتیم تا ردی از گذشته‌های دور ایشان بیابیم. اگر چه بیشتر قدیمی‌ها یا هم‌سن‌وسال‌های آیت‌الله درگذشته‌اند یا از محل کوچ کرده‌اند.

به گزارش ایسنا، روزنامه شرق نوشت: «خبر آمد که آیت‌الله جنتی پس از چهار دهه از سمت ریاست شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استعفا داده است. چهار سال قبل‌تر از آن هم از امامت جمعه تهران کناره گرفته بود. آیت‌الله جنتی یکی از کهنسال‌ترین چهره‌های سیاسی کشور است. به همین بهانه سراغ محله قدیمی او به نام «لادان» در امتداد خیابان آتشگاه اصفهان رفتیم تا ردی از گذشته‌های دور ایشان بیابیم. اگر چه بیشتر قدیمی‌ها یا هم‌سن‌وسال‌های آیت‌الله درگذشته‌اند یا از محل کوچ کرده‌اند.

محله فرسوده و قدیمی با کوچه‌پس‌کوچه‌هایی که از روند توسعه اصفهان تأثیری نگرفته یا جا مانده است، همراه با مانده‌هایی از باغات قدیمی و مردمی آرام و کالاهایی ارزان‌تر نسبت به مرکز. در این محله خانه‌های نوساخته‌ به‌ عنوان نمونه‌هایی اندک از مدرن‌شدن محله یافت می‌شود و بافت تاریخی آن تا حد زیادی حفظ شده است. دو خانواده جان‌نثاری و جنتی از دیرباز این محله را اداره می‌کنند و از نظر طیف فرهنگی و مذهبی نیز مردم با مفاهیم دینی پیوند درخور توجهی دارند. مساجد محل مهم‌ترین مکان‌های نوساخته و شناس میان مردم آنجا هستند. یک امامزاده نیز در لادان به نام پیرنجم‌الدین وجود دارد که فقط دو روز آخر هفته درِ آن باز می‌شود و کلیدش در دست یکی از اهالی محل است.

از ورودی محله قدم‌زدن را آغاز کردم و به اولین مسجد رسیدم که ریش‌سفیدی به نام محمدرضا فرزین در آنجا ایستاده بود. می‌گفت پیش از انقلاب با آیت‌الله جنتی و فرزندانش رفاقتی داشته و برای تحصیل حوزوی به قم در منزل احمد جنتی می‌رود اما با مخالفت پدر نسبت به این شغل، حوزه را رها می‌کند و به اصفهان بازمی‌گردد. درباره آیت‌الله جنتی گفت: تا جایی که من خاطرم هست، حاج‌احمد بسیار قاطع و پدرش میانه‌رو بود. بر سر یک زمین ارثی هم که به ما رسیده بود، برای تعیین تکلیف به او مراجعه کردیم.

همراه او قدم‌زنان به کوچه‌ای وارد شدیم که خانه پدری آیت‌الله احمد جنتی در آنجا بود و حالا ساکنان جدیدی داشت و چند سال قبل توسط ورثه به فروش رسیده بود؛ خانه‌ای که نیمی از حیاط آن در وسط کوچه و در موقعیت عقب‌نشینی بود و دو در داشت که طبق گفته‌های محلی سال‌ها پیش از انقلاب در تملک خانواده رحیم‌زاده بوده و آن ناحیه به‌ عنوان محل نگهداری تنباکوی دولتی استفاده می‌شده که پس از مدتی به پدر آیت‌الله احمد جنتی فروخته می‌شود. روبه‌روی خانه یک نانوایی قرار داشت که دقایقی با آنها هم‌صحبت شدم. تأکید داشتند که بیش از آیت‌الله احمد جنتی، درباره پدر او یعنی میرزاهاشم بنویسم و همه محل از پیر و جوان او را به‌خوبی می‌شناختند و خصوصیات اخلاقی او در ذهن همگان مانده بود. معتمد محل، دارای سواد خواندن و نوشتن، با اخلاق و مصلح کارهای مردم، بخشی از صفاتی بود که به ملاهاشم نسبت می‌دادند اما این اعتراض نیز در میان عمده مردم محله وجود داشت که با وجود این که آیت‌الله احمد جنتی پس از انقلاب به موقعیت سیاسی مهمی دست یافت اما برای توسعه و نوسازی محله خود کار خاصی انجام نداده است و این مسئله به‌ عنوان یک توقع جدی در میان صحبت‌های همه ساکنان و کسبه دیده می‌شد.

حمید (به قول خودش حمید باباغلوم) یکی از کسانی بود که در نزدیکی خانه قدیمی خانواده جنتی کار می‌کرد. به پسر کوچک آیت‌الله جنتی یعنی حسن اشاره کرد که به واسطه زندگی در آن محله و کار نجاری میان مردم معروف است. حمید و رضا که کنار او ایستاده بود، با همان لهجه آن محله اصفهان گفتند: «حسن بچه زن دیگه‌ای بود و اون وری خیابون زندگی می‌کرد البته رفتس، حج مصطفی تو مچد حکیم نظامی دیده بودش. علی هم کم اینجا بود. حسین هم مبارز بود آزادم که شد گل‌بارونش کردن تو محل! بعدا کشته شد.»

رضا پیرمردی با بیش از ۸۰ سال سن بود که آن‌ طور که خودش می‌گفت روزهای زیادی را کنار جنتی بوده اما می‌گفت تمایلی برای بیانش ندارم. می‌گفت ما هر کاری در راستای انقلاب کردیم برای خدا بود نه برای گفتن. رضا گویا با یک اختلاف سنی ۱۰ تا ۱۵‌ ساله دوست صمیمی آیت‌الله جنتی بوده است. تاریخ‌ها در خاطرش نبود اما می‌گفت او را تا زندان قزل‌حصار کرج برده است که احتمالا به سال ۱۳۵۰ بازمی‌گردد. از پدر آیت‌الله جنتی نیز خاطرات فراوانی داشت و آخرین بار هم که آیت‌الله جنتی برای تشییع همسرش به آن محل آمده، با او سلام و علیکی داشته است. صدیقه مظاهری، همسر آیت‌الله، که سال ۹۴ برای دیدار با اقوام خود به اصفهان آمده بود، به دلیل کهولت سن و ایست قلبی درگذشت و مراسم تشییعش در امامزاده لادان برگزار شد.

بعد از صحبت با این دو نفر به سمت امامزاده رفتم که روبه‌روی خانه بهداشت قرار داشت و بازسازی هم نشده بود. مزار پدر و مادر آیت‌الله جنتی در این امامزاده قرار دارد و کوچه و کتابخانه و خیابانی نیز به نام حاج ملاهاشم جنتی در آنجا بود. در حاشیه امامزاده پیرمردی ۸۰‌ساله به نام آقای جان‌نثاری را یافتم که از دوستان جوانی آیت‌الله جنتی بود؛ هر چند ۱۵ سال با او اختلاف سنی داشت. نجار بود و هنوز هم مغازه‌اش باز بود. نامش را پرسیدم که با لهجه شیرین و غلیظ خود گفت: «بنویس حج رمضون، راستی کی چاپ می‌شد؟»

می‌گفت راننده و رفیق آیت‌الله جنتی و پدرش بوده است و جنتی پسر را به قم و تهران برده است. حکم دادستانی داشته و به نوعی محافظ غیررسمی نیز محسوب می‌شده. عمده پیرمردهای محل که آشنایی با آیت‌الله جنتی داشتند، می‌گفتند بارها دیده بودند که ساواک به محله و خانه او آمده است. آقای جان‌نثاری در ادامه درباره فرزندان جنتی می‌گفت: «حسین یکباره رفت زندان و از این‌ رو به آن‌ رو شد. وقتی مرد، علی که بعدا هم استاندار و وزیر شد، گفت گریه نکنید! حسن جنتی را هم پیش من گذاشته بود تا کار یاد بگیرد که وقت زیادی هم صرف او کردم، الان هم نجار است.»

برای جوانان محل آیت‌الله احمد جنتی صرفا یک نام سیاسی است که از رسانه‌ها نامش را می‌شنوند و پیوند هم‌محله‌بودن با او را احساس نمی‌کنند زیرا سال‌هاست که حضور مؤثری در این محل ندارد. خانه، مغازه و زمینی هم در این محله به نام او یا دیگر فرزندانش نیست و تاریخ شفاهی محلی تنها دارایی جنتی در لادان است. هرچند جنتی مدت‌زمان زیادی در آن محله زندگی نکرد و به‌ویژه عمده زندگی سیاسی خود را در قم و تهران گذرانده است.»

انتهای پیام

خبرگزاری ایسنا