به یاد مردی با نغمه‌های بهشتی

اهل فن نیک می‌دانند که او بیشتر از ۴ مقام از مقامات عربی که بیات، صبا، رست و تا حدودی چهارگاه باشد، برای تلاوت‌های خود وام می‌گرفت و از این روست که ژرفای تأثیرگذاری او را بیش از هرچیز مرهون معنامحوری تلاوت‌ها و صوت جاودانه‌اش می‌دانند.

به گزارش ایسنا، سید محمدحسین لواسانی در یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: سن و سالی نداشتم؛ آنقدر که هنوز «میتی‌کومان» و «چوبین» جذاب‌ترین سرگرمی آن روزهای من محسوب می‌شد؛ بچه مدرسه‌ای نوپای شاید ۸یا ۹ساله بودم که آوای آسمانی‌او از شورانگیزترین نغماتی بود که محیط خانه و البته بسیار بیش از آن، فضای قلب مرا سخت به‌خود مشغول می‌کرد. همان سال‌ها بود که سوره مریم آنچنان در دلم نشست که شب‌های بلند،  واکمن به‌دست با دلدادگی تمام آنچنان به طراری نغمه‌ها و مقامات آن گوش می‌سپردم که نه خیال او بیرون رود و نه خواب درآید؛ درست شبیه به «سر عشق» و حکایتی که از دهانش به گوش جان آمد.

حالا و این روزها که پاییز از آخرین تلاش‌های خود برای زرد کردن بر و روی درختان و به رخ کشیدن هوای مرموزش دست نمی‌کشد، در حوالی سی‌وسومین سالگرد درگذشت صاحب آن نغمه‌های بهشتین هستیم تا دگربار صوت آسمانی‌اش، آرامش پس از توفان مرگ و تدفین باشد؛ آنجا که گریه و شیون جای خود را به سکوت و تامل می‌دهد. برای نوشتن از برخی انسان‌ها، آنقدر که غیرمعمولی هستند و ماندگار، سخت قلمت برای فزونی سوادِ سفیدی اوراق روان شود، که از نشاط وصف‌ناپذیر آثارشان از دل اندوهی طویل، حیرانی که چگونه است آورده این همه غم تا آموزه‌های متعدد از دل واقعه تا متن و از صدا تا لحن، طراوتی اینچنین مطول باشد.

اگر از اهل موسیقی حتی به‌عنوان مخاطب آن با چاشنی اندک مطالعه هم که باشید، به حتم از القای معانی به مدد صوت و لحن و مناسبت‌خوانی، خوانده یا شنیده‌اید. دو توانِ تمام در اجرا که حتی مهم‌تر از کیفیت صدا، سهامدار عمده جاودانگی یک اثر به‌شمار می‌آید. عبدالباسط، قاری پرآوازه مصری از آن‌دست نغمه‌سرایان مشهور در القای مفهوم آیه به‌واسطه برقراری هارمونی و تناسب بین آیه و مقامات انتخابی خود بود. سوره یوسف را می‌توان از بهترین شاهدمثال‌های این مهم خواند. خاطرم هست که در آن روی کاست سوره مریم، سخنرانی از شهید مطهری بود که از همین هماهنگی آیات و نغمات و معنامحوری قرائت این قاری بزرگ می‌گفت. عبدالباسط بیش از لحن به‌واسطه صلابت صوت و صدایش، با کلام وحی آنچنان از مستمع دل‌ربایی می‌کرد که  فرقی هم نمی‌کرد عرب باشد یا عجم، مسلمان باشد یا ترسا، که تنها اندک ذوقی می‌خواست تا هم دلی را بلرزاند و هم قلبی را معطر کند.

اهل فن نیک می‌دانند که او بیشتر از ۴ مقام از مقامات عربی که بیات، صبا، رست و تا حدودی چهارگاه باشد، برای تلاوت‌های خود وام می‌گرفت و از این روست که ژرفای تأثیرگذاری او را بیش از هرچیز مرهون معنامحوری تلاوت‌ها و صوت جاودانه‌اش می‌دانند. با همه آنچه رفت و بسیاری که اندر وصف نگنجید، سال ۶۷و در چنین روزهای پاییزی بود که این قاری بزرگ مصری در ۶۱سالگی و درحالی‌که حدود ۲‌ماه از آخرین تلاوتش می‌گذشت، بدرود حیات گفت تا برای همیشه جاودانه شود. او که به صلابت صدای جادویی و اندوه پرنشاط لحن و روایت محزونش از وقایع و عبارات کلام پروردگار، نه‌تنها آیه‌ به ‌آیه سخن گنج را به تار و پود جان و دل‌مان نشاند، که برای بسیاری از صاحبدلان، به گوش جان سپردن قرآن را به ‌ لذتی تمام‌ناشدنی بدل کرد. از چه بسیار محنت‌ها که به‌واسطه کنار گرفتن لحن او با کلام شمع و اندرز فارغ نشدیم و چه امیدی که به دل نبخشیدیم که تلاوت «مصطفی»، شرارت بوسه دارد و قرائت عبدالباسط، آرامش آغوش؛ نمونه بارزش، «قال هذا فراق بینی و بینک» یا وقتی تعبیر قیامت می‌کند یا روایت حزن‌آلودش از دلدادگی زلیخا یا آنجا که اندوه طویل مریم مقدس را تصویرسازی می‌کند که «ای کاش پیش از این مرده بودم»…

انتهای پیام

خبرگزاری ایسنا